مدتیه تو دانشگاه کارم یکم تغییر کرده ! فکر کنم یه ماهی هست . بعد از اون سرما و یخبندونی و تعطیلات و با اتفاقی که برا بابای فردیس (!) _ یکی از مسئولین پر کار دانشکدمون- افتاد و البته با اعتماد ایشون(بابای فردیس!) به من و ابلاغ غیر رسمی رئیس سابق دانشکده ، گوشه ای از کارای ایشون به من سپرده شد . برا همین برا مدتی هم از گروه و هم از آزمایشگاه استعفا دادم !(این جواب سؤال سعیده خانم ! :) )
امیدوارم زودترِ زودتر گچ دست بابای فردیس باز شه ، چون بدون ایشون واقعا کار دانشکده لنگه . بنده خدا همینطوری تو مرخصیش بازم مدام دانشگاست ! اینجوری ما هم می ریم به کار و زندگی خودمون می رسیم !! آخه این وسط من بیچاره ظاهراً دارم بده میشم ! البته فکر میکنم ! هم تو آزمایشگاه ، هم تو گروه.
دیگه داره ترس برم می داره ! فکر کنم برا ترم آینده مامان دینا عذرمو بخواد !!! ;) مامان نازلی هم که حتما دیگه رو من حساب نمیکنه ! هر چند تو این مدت برا راست و ریست کردن کد درسای ترم جدید و ... پارتیشون شده بودم و انصافاً زورم به همه می رسید و همه ازم حساب می بردن الاّ گروه خودمون !!!
در هر صورت تو این مدت هم کارم چند برابر شده بود هم برا پر کردن ساعتای خودم تو آز باید منت همه رو می کشیدم !بچه ها هم کفرمو در می آوردن ...
از اینا که بگذریم تجربه خوبی بود . به خودم امیدوارتر شدم !
به خدا نمیخوام بی حس و حالی که تو پستای اخیرم هست رو ادامه بدم ولی واقعیتش اینه که خیلی دلم گرفته :(
نمی دونم چرا اینجا دیر به دیر آپ میشه ! زیاد ربطی به مشغله کاریم نداره چون اگه بخوام از خوابم میزنم تا توتیام خاک نگیره ولی نمی دونم چرا یه جورایی شدم !
تازه فکر کنم برا چندمین بار امسال سرما خوردم ! امیدوارم طول نکشه که حوصله ندارم .
تازه ترشم ! من الان باید تهران می بودم ،پیش خواهرم اینا ! ولی مگه میشه دانشجوها و دانشکده یه هفته دوری منو تحمل کنن ! نذاشتن برم دیگه :( اینطور شد که یکی دیگه به جام رفت . دلم واسه خواهرم یه ذره شده ، حالا حالاها هم نمی بینمش :( ...
--------------------------
پ.ن : چند تا لینک بی ربط ! :
1- زندگی در تهران جاریست (مجموعه عکس - فوریه 2008)
2- موزه عبرت ایران
3- یک دختر ، شش سرباز :(
4- آبشار رنگی در ترکیه
5- سایت رسمی پائولو کوئیلو به زبان فارسی
6- شب و نور شهر
7- ناهار تزئینی !
8- عشق عجیب به عروسک !
بسه دیگه !! :D
|