فقط همین

تو این دو سال و خورده ای که از عمر توتیــــا می گذره ، این اولین باره که برا یه مدت تقریبا طولانی (بیشتر از یه هفته) نویسندش احساس تنهایی میکنه!
نمی دونم برا همه پیش می آد یا فقط برا آدمای حسّاس(!) ،ولی مدتیه احساس میکنم تو این دنیای مجازی خیلی تنهام ، با اینکه فکر می کردم دوستای زیادی دارم! تازه خوبه تو این چند روزه توتیـــــا بیشترین آمار بازدیدهای خودشو داشته ولی ...
نمی دونین داشتن همچین حسی وقتی همزمان با حس مشابه تو دنیای واقعی باشه چقدر سخته. وقتی بفهمی تعدادی از دوستات با یه دوست خیلی فاصله دارن و ...
از همه بدتر، چقدر سخته بعد چند سال تازه بهت ثابت شه پیش بهترین و عزیزترین دوستت ، کسی که حاضری براش هر کاری بکنی ... زیاد اعتباری نداری...
آدم از هر چی دوست داشتنِ بیزار میشه :(
بگذریم...
_________________
هفته ای که گذشت اینقدر سرم شلوغ بود که فقط دو سه بار اونم برا چند دقیقه تو خونه کامپیوتر خودمو روشن کردم. چون تقریبا بیشتر وقتمو دانشگاه بودم و به اندازه کافی خودمو خسته میکردم. دو سه روز اول هفته در گیر جابجایی اتاق کارم بودم و بعدش کلاسها و کارهای اصلی خودم همه وقتمو پر کرده بود ، هنوزم خیلی کارای عقب افتاده دارم و با اینکه امروز رو استراحت کردم ولی خیلی خسته ام ، شاید فردا و احتمالا پس فردا کلاسامو تعطیل کنم ، هر چند جبرانش سخته ...
از محل کار جدیدم نسبت به قبلی خیلی راضی ام ، فعلا بابای فردیس هوامو داره! به قول یکی از بچه ها پارتیم کلفته !! (هر چند دارن یکی از بخشهای دانشکده رو تأمین می کنن! برا من که نیست!) یه همسایه مهربونم دارم که تا قبل این با اینکه گاهی میدیدمش اصلا فکر نمیکردم به این مهربونی و محترمی باشه. روز اول مرتب بهم سر میزد مخصوصا مواقعی که مراجعه کننده آقا داشتم ! چون تنها بودم یه سرک میکشید، نیمه های همون روز در اتاقشو قفل کرد و رفت بیرون ! یه ربع بعد یه بسته شکلات آورد گذاشت رو میزم! بهم گفت دیدم روز اولی هیچکی هیچی براتون نیآورد! ...
فعلا همین از کارم تا جواب یه نامه مهم بیاد!
_________________
قبل اینکه این نوشته رو تموم کنم این رو هم بگم ؛ با وجود نوشته های اول این پست ، تو این چند روزه توتیـــــا حسابی مهمون داشته! فکر نمی کردم آدمای حالا اینقدر اهل دل اند!!!
راستش لینک پست قبلی رو دو جا فرستادم. برا اولین بار بعد از بیشتر از یک سال عضویت در بالاترین ، یه لینک فرستادم و اونم همین انواع دل توتیا بود. استقبال خوبی از این لینک شد (نزدیک 1670 نفر تو اولین روز!) و اونقدر داغ شد که بره قاطی لینکای داغ ! رأی مثبت خوبی هم آورد. (36 رای ، 20 تا بیشتر از معمولش!) و خلاصه برا اولین پست تو بالاترین خیلی خوب بود. البته از اونجا که فکر نکنم دیگه دلی در کار باشه! و نتونم لینک بهتری براش پیدا کنم بهتره در اوج (حالا آخرِ اوج خودم!) ،از عضویت در بالاترین استعفا بدم!
جناب مبین هم ما رو خجالت دادن و لینکمون کردن و به نسبت بالاترین تعداد بیشتری این لینک رو زدن ...
همه اینا رو گفتم که بگم عجیبه که تو این زمونه ، تو این زمونه ای که آدما با سنگدلیشون ، دل خیلی ها رو می شکنن و ... اینهمه دل طرفدار داشته باشه!
خوبه باز این دلا ، چند روزی دلگرمم کرد و کلی مهمون برام آورد.
دلتون شاد ... فقط همین.

انواع دل!

قراره تا آخر هفته این جایی که الان هستیم رو تخلیه کنیم ! دفتر دستک من که تا آخرین لحظات خواهد ماند به قول یکی از خدمه ها که به من گفت :"شما رو دقیقه 90 جابجا میکنیم " !!!!!!!!!!امروز حین بسته بندی وسایل انبار یکی از همکارا یه برگه نقاشی جالب پیدا کرد و آورد بهم نشون داد؛ رو برگه نوشته بود : "انواع دل" بعضیهاشو قبلاً جدا جدا دیده بودم ولی اینطوریشو نه!

آخرشم این بیت شعر اومده بود که :

گفتی برو بی دست و پا چیزی نگفتم
گفتی بیا ، گفتی نیا چیزی نگفتم

دلداده!

هر چي مُخواد بشه بشه!

اين ترم براي من خيلي متفاوت با ترمهاي گذشته شروع شد با کلی اتفاقهاي غير قابل پيش بيني ! فعلا ديگه گروه نمي رم و حل تمرينام رو تا شد ،كم كردم . قرار بود ديگه آزمايشگاه هم نرم كه به خواست خودم 18 ساعت برداشتم كه البته بعد مدتي رسوندمش به 12 ساعت!
با اينكه ظاهراً يه جاي ديگه تو دانشگاه مشغولم و كم كم دارن به عنوان مسئول يه قسمت (البته فقط اسمي!)اختياراتي رو بهم ميدن ولي حس بدي كه از همون اول نسبت به اين تغييرات داشتم تقريباً هر روز بيشتر ميشه! ...
احساس مي كنم اين تغييرات روي روابط دوستانه من و بعضي دوستاي صميميم (همكاراي دانشگاه) تأثيرایی گذاشته(؟)... نمي دونم چرا !! يعني فكر مي كنم بدونم چرا! ولي خوب چرا ؟!! ... رو اين روابط خيلي حساسم ،میشه گفت باباي فرديس تا حد زيادي بهم كمك كرد تا بتونم با اين حساسيتم كنار بيام ولي اين اوضاع رو اصلا دوست ندارم.
در هر حال آخر اين تغييرات نبايد چيز بدي باشه كه البته در اينصورت مدت زيادي طول خواهد كشيد تا به سرانجام برسه ولي اگر هم به احتمال كم برگردم سرخونه اول ، سرجمع با اون فرصتهاي قبلي كه تو اين چند ساله از دست رفته (بالا بالاها نخواستن!) حداقل مطمئن ميشم كه اونقدر توانايي داشتم كه خود مسئولاي دانشكده چند بار تصميم گرفتن جذبم كنند! حالا اون آخر آخرش نشده ، خوب نشده دیگه!!
پس هر چي مُخواد بشه بشه! ديگه به ما چه !!!
فعلا كه به قول يكي از همكارا همه جا رو زير و رو كردم (جابجايي اتاقا!) ظاهرا قراره اين جايي كه الان هستم و اصلا دوستش ندارم هم بزودي خراب شه و يه ساختمون چند طبقه جديد ساخته شه !! ‌برا همين دارن يه جاي ديگه رو بازم موقت ، برا دفتر دستَكمون آماده ميكنن.
بي خيال اين احتمالات !! فعلاً كه عملي درس اينترنت يه گروه رو بهم دادن كه بايد كلاساشونو به عنوان استاد بخش عمليش (كه مي تونه در مواقعی كارشناس هم باشه) تو شيش هفت گروه و تو اين ترم كوتاه ،‌بكوب تا آخر ترم تشكيل بدم ....
در ضمن! خدمت تك و توك دانشجوهاي ترم آخري آمار ِخواننده وبلاگومونم عرض شود كه تازه ديشب از يكي از بچه ها، بعضي حرفاي پشت پرده(همون غيبت!) تعدادي از بچه ها رو شنيدم! حالا چي بود بماند!!! ولي اگه زودتر مي فهميدم ايقد سختگيرم ها(عجيباً غريبا!!!!!) حتما حل تمرين اين دو كد رو واگذا رميكردم. حالا مي فهمم چرا بعضيها تو كامنتدونيمون ، مدام نسخه استراحت شش ماهه برام مي پيچن! ;)

تمام شد!

خوردن و خوابیدن تمام شد و از فردا کارها و شاید دردسرها و شایدم دلنگرانیها و احتمالا غصه خوردنها و سردرگمیها و ... شروع خواهد شد! خدا بخیر کنه امساله رو من که میدونم کمِ کم سه چهار ماه اول سال رو با همین اوضاع و احوال سپری خواهم کرد ... ولی عمراً که خم به ابرو بیارم (یعنی زیاد نمیآرم!)، چون مطمئنم آخر هر اتفاقی که برام تو این چند ماهه بیافته خیره و خواست خدا . اینو از ته دل میگم به خدا ! حیف خوب نیست خوابای خوب رو همه جا جار زد مخصوصا این یکی جدیده رو که برا هیچ کس تعریف نکردم ولی چقدر تهش قشنگ بود ...
از اینا که بگذریم این سیزده روز هیچ کدوم از کارهایی که میخواستم بکنم رو نکردم! البته این خاصیت تعطیلات نوروزِ ، ولی دیگه مثل امسال رو هیچ سالی تا حالا تجربه نکرده بودم! الانم زود زود دارم می تایپم که برم بخوابم ، تا فردا قبل رفتن وسایلمو چک بکنم ببینم چه خبره ! الان حالش نیست . :D



به قول پیچک دوتا ته نوشت بذارم بیربط با نوشته ام! چون ته نوشت بهش بیشتر میآد تا پی نوشت !! :
- اولندش کسی میدونه چه خبر شده ؟! والا تا چند وقت پیشا یه عالمه سایت و وبلاگ از اونا که من می خوندم رو فیلتر کردن؛ خیلیاشم الکی الکی ! خیلی وقت بعدش شاید گاهی از دستشون در میرفت و گاهی اوقات این فیلتر شده ها باز میشدن ! و بعد دوباره برمیگشتن تو فیلتر !! که البته اینجوری نبود که همه با هم از فیلتری در بیان و بعضی از سایت ها اصلا به این صراط هم باز نمیشدن! حالا در این وقت (!) یعنی همین امشب که من عجله دارم و می خوام برم بخوابم همشان از فیلتر در آمده اند !!!!! ارکات و بالاترین و ... (حالا!) و خیلی از وبلاگها (بازم حالا !) ! جلّ الخالق!
وسط این فیلتر شده ها نفهمیدیم چرا چند وقت پیش (خیلی کم پیش!)شیعه نیوز فیلتر شد و باز برگشت سر جایش باز فیلتر شد باز بــــــاز شد و حالا هم چرا تعصیل شد !!!!!!!
- دومندش قبل اینکه این فیلتر شده ها باز بشن چند تاییشو از طریق Reader ِ گوگل دزدکی دید میزدم که امشب فهمیدم بعضیها(؟) توتیـــــــای طفلی رو هم با همین که دیگه نمیخوام اسمشو ببرم(!) می خونن!

گفته باشم اصلاً راضی نیستم! چه معنی داره اصلاً؟ اگرم "همینی که هست"رسماً اعلام میکنم که باید لینک توتیــــــا رو از وبلاگشون بردارن!
این خیلی بدجنسیه که آدم وبلاگ دوستاشو اونطوری بخونه ، حالا هر چقدرم مطالب زود بیاد! آدم غصه اش میگیره ، مگه نه ؟! :( اگر هم نه ، خوب من بدم میآد و احساس خوبی ندارم اینجوری! :((