10 روزی قبل از شروع مهرماه تو خونه بودم و دوست نداشتم سراغی از کار و دانشگاه بگیرم. برنامه ای هم که این ترم برا خودم ریخته بودم کاملا متفاوت با ترمهای گذشته و فقط عصرها بود، برای بقیه اش چه برنامه ها که نریخته بودم!
چشمتون روز بد نبینه! تا دانشگاه چشمش به ما افتاد ما را ول نکرد که!! هر چقدر اون 10 روز تو استراحت بودم تا امروز از صبح تا شب تو دانشگام و همش در حال بدو بدو!!!
هر چند هنوز خبری نیست ولی باز هم باید پذیرای تبریکات همه باشیم! برخوردها متفاوت است؛ بعضی ها می گویند از بس خوبی همه تو را می خواهند!!! برای همین است که هر چند وقت که میگذرد یک جای متفاوت از دانشگاه مشغول به کار می شوی! یکی از دوستان می گوید برای تو درس عبرت نمی شود؟! باز هم گول خوردی؟؟ دوستان ریاضی مان هم همان روز اول آمدند و تبریک گفتند و آخرش هم التماس دعا که هوایشان را داشته باشیم!(البته یکی دو نفری هستند که نمی شناسمشان ولی ظاهرا با آمدن ما به گروهشان سایه مان را با تیر می زنند!) استادان گروه آمار همه بعد از تبریک دلگرممان کردند که تو میتونی!! مخصوصاً مدیر گروه سابق آمار که دکتری قبول شده و از مدیر گروهی استعفا داده! و من خیلی دوستش دارم. کارشناس قبلی گروه ریاضی حسابی ته دلمان را خالی میکند که تا کارها دستت بیاید چند ماهی باید صبر کنی، از آن طرف مدیر گروه سابقشان که الان شده معاون آموزشی دانشگاه میگوید برای شما هیچ کاری ندارد و اگرهم سؤالی داشتید از خودم بپرسید! مدیر گروه جدید ریاضی، اصرار دارد که دیگه از کارشناسهایی که تا قبل از آمدن من به گروه کمک می دادند استفاده نکنیم! من هم اصرار دارم که با برداشتن درس و آزمایشگاه مثل ترمهای گذشته ارتباطم با قسمتهای دیگر قطع نشود! دور و بریها ظاهرا همه با من و حضورم موافقند و مدام امیدواری می دهند. مامان دینا و مامان نازلی هم به من لطف دارند.بابای فردیس از دور و غیر مستقیم هوایم را دارد،کاملاً می فهمم که نمیخواهد مثل سابق به او امیدوار باشم! (؟) در هر حال همه چیز اون بالا بالاها آرام است و همه خونسرد در حال بررسی و همچنان هیچی به هیچی!
تو اتاق مثلاً جدید کارم حسابی کلافه ام! کلی کار رو سرم ریخته، کلی کار عقب افتاده از قبل و همه جا شلوغ و هیچ کدوم از وسایل و جایشان به سلیقه من نیست!
بگذریم! تصمیم نداشتم تا مشخص نشدن تکلیفم از اوضاع و احوال جدید کاریم اینجا چیزی بنویسم ولی ظاهرا به این زودی ها خبری نیست! در هر حال مثل ترم پیش از صبح تا شب دانشگاهم .
البته به این خاطر نیست که توتیا آپ نمی شود حوصله اش نیست!
-------------------------
پ.ن : کسی می داند این روزها علت قایم باشک کردن بلاگر چیست؟ دیروز و همینطور چند روز پیش به هیچ صراطی مستقیم نبود! چند نوع اکانت عوض کردیم و الان با یه اکانت جدید کار می کند!
چشمتون روز بد نبینه! تا دانشگاه چشمش به ما افتاد ما را ول نکرد که!! هر چقدر اون 10 روز تو استراحت بودم تا امروز از صبح تا شب تو دانشگام و همش در حال بدو بدو!!!
هر چند هنوز خبری نیست ولی باز هم باید پذیرای تبریکات همه باشیم! برخوردها متفاوت است؛ بعضی ها می گویند از بس خوبی همه تو را می خواهند!!! برای همین است که هر چند وقت که میگذرد یک جای متفاوت از دانشگاه مشغول به کار می شوی! یکی از دوستان می گوید برای تو درس عبرت نمی شود؟! باز هم گول خوردی؟؟ دوستان ریاضی مان هم همان روز اول آمدند و تبریک گفتند و آخرش هم التماس دعا که هوایشان را داشته باشیم!(البته یکی دو نفری هستند که نمی شناسمشان ولی ظاهرا با آمدن ما به گروهشان سایه مان را با تیر می زنند!) استادان گروه آمار همه بعد از تبریک دلگرممان کردند که تو میتونی!! مخصوصاً مدیر گروه سابق آمار که دکتری قبول شده و از مدیر گروهی استعفا داده! و من خیلی دوستش دارم. کارشناس قبلی گروه ریاضی حسابی ته دلمان را خالی میکند که تا کارها دستت بیاید چند ماهی باید صبر کنی، از آن طرف مدیر گروه سابقشان که الان شده معاون آموزشی دانشگاه میگوید برای شما هیچ کاری ندارد و اگرهم سؤالی داشتید از خودم بپرسید! مدیر گروه جدید ریاضی، اصرار دارد که دیگه از کارشناسهایی که تا قبل از آمدن من به گروه کمک می دادند استفاده نکنیم! من هم اصرار دارم که با برداشتن درس و آزمایشگاه مثل ترمهای گذشته ارتباطم با قسمتهای دیگر قطع نشود! دور و بریها ظاهرا همه با من و حضورم موافقند و مدام امیدواری می دهند. مامان دینا و مامان نازلی هم به من لطف دارند.بابای فردیس از دور و غیر مستقیم هوایم را دارد،کاملاً می فهمم که نمیخواهد مثل سابق به او امیدوار باشم! (؟) در هر حال همه چیز اون بالا بالاها آرام است و همه خونسرد در حال بررسی و همچنان هیچی به هیچی!
تو اتاق مثلاً جدید کارم حسابی کلافه ام! کلی کار رو سرم ریخته، کلی کار عقب افتاده از قبل و همه جا شلوغ و هیچ کدوم از وسایل و جایشان به سلیقه من نیست!
بگذریم! تصمیم نداشتم تا مشخص نشدن تکلیفم از اوضاع و احوال جدید کاریم اینجا چیزی بنویسم ولی ظاهرا به این زودی ها خبری نیست! در هر حال مثل ترم پیش از صبح تا شب دانشگاهم .
البته به این خاطر نیست که توتیا آپ نمی شود حوصله اش نیست!
-------------------------
پ.ن : کسی می داند این روزها علت قایم باشک کردن بلاگر چیست؟ دیروز و همینطور چند روز پیش به هیچ صراطی مستقیم نبود! چند نوع اکانت عوض کردیم و الان با یه اکانت جدید کار می کند!
|